....عاقبت پیدایت کردم .پس آن سنگ صبور که دردلها جای دارد تویی؟
آه .....چه راه دوری بود ....دوربود.....اینجابایدهمان مکانی باشد که درخواب دیدم .محل دیدارمن باشیطان بزرگ ....آه شیطان...شیطان..
وجودم چه بیصبرانه تورامیطلبد..........
به چه میاندیشی ایسنگ صبور فربه ....؟
به این ........این سفره دل من است نادان .....مپرس که برای چه آلوده به کثافات است ....سالهاست آنرا برای دیگران پهن میکنم ......
به به ....تخم هم که گذاشته ای .........روزی رابایدخورد...چه حلال .....چه حرام....
میدانی ای سنگ صبور فربه ....تخمهایی که میگذاری باید خیلی بزرگترازاینها باشد..مثلا اینقدر.......یااینقدر.......یااصلااینقدر.......
این چه صدایی است که به گوش میرسد؟//////؟؟؟؟؟؟//.....................................